ده مرداد
دیروز به این فکر می کردم که عزیزم حالا اگه دوست دخترم* بودی، پژمرده ترینِ اطلسی هام رو برات میاوردم و می گفتم تو راجب توازنی، پایداری. طبیعیه که عمر زیبایی گلها از نظرت پوچ و چرند باشه.
-
خسته بودم، کسل و کوفته ذهنی و جسمی هم همینطور. به غذایی فکر می کردم که اگه مغزم رو باهاش می بلعیدم شبیه به مزه کدوم یک از لیست خط خورده هام میشد. گشنمه، به تیکه ای از مغزم فکر می کنم که از فکر به غذا، از فکر کردن به خودش به خنده افتاده. با نگاه کردن به بابا می خوام بزنم زیر گریه که تمریناتم به اندازه از پا در اومدنم سخت و طاقت فرسا هست. هرچی می کشم از این کم خونی لعنتی برای بدنم بس نیست انگار و اگه سراغی از معدم بگیری، دسته زاغ های حیاط رو نشونت میدم و می گم یه شب جای پنیری که دوستشون داری، دزدیدنش. با وجود همه ی اینها ازم توقع چشم بستن به روی بوسیدن دوناتی که بیشتر از سفسطه های رژیمی تو عاشقشم رو داری؟ به نظرت من چاقم؟ یا اگه چاق بودم هنوز هم دوستم داشتی که یادم میوفته پریودم. کیسه پارچه ای خالیم رو با طرح نارنجی هیچ
بغل می گیریم و پاهامو تو شکمم جمع می کنم. می گم ولی دل من بیش تر از دونات با روکش شکلات میدونی برای چی به رحم میاد؟ افرین، کادیلاک با روکش نارنجی. بابا می خنده. دستم رو به طرف زیاد کردن ضبط می برم و با پخش italiano به ماهی که از پشت سپیدار ها تا بالای گاراژ کادیلاک های منتظر رفته سلام می دم.
Comment's ۶
این مطلب قابلیت کامنت دهی ندارد
ماینکرافت بازی میکنی؟
نمایش (۱) پاسخ
منم بازی میکنم
نمایش (۱) پاسخ
نه بابا
تو خبر نداری یه لشکر گیمر های ماینکرافتی تو سرورن
خب حالا فهمیدی که تنها نیستی
نمایش (۱) پاسخ
اهااا
خوبه
من خیلی ماینکرافتو دوس دارم
و رکورد مردن رو تو ماینکرافت زدم
نمایش (۱) پاسخ
چه مدل کادیلاکی مد نظرته؟
نمایش (۱) پاسخ
😂😂
این یکی خیرهکنندست~
نمایش (۱) پاسخ