بیست و پنج خرداد
شب عجیبی بود
پر از حس پرواز و در عین حال بی تفاوتی.
اومد نشست کنارم بی مقدمه گفت کاش مرغ بودم.
جدا از لحن طنزش خیلی بی فکر گفتم کاش نبودم.
دوساعته که از زمان برگشتنم میگذره
و فکر من از کل مسیر مهمونی تا خونه به اینکه یعنی چقدر سخت گذشت
یا چطور گذشت که به این مرحله از خلا رسیدم.، گذشت..
پ ن: اهای زیبارویی که گفتی بنویسم
نمیدونم باید اینجا ازت اسم ببرم یا نه
در هر حال اما شروع کردم.
پ ن2: خوبم.
Comment's ۹
این مطلب قابلیت کامنت دهی ندارد
من از کل ماجرای امشب از همون رفتنم تا اخرش پشیمونم، درست
اما، اما.. اماااا
بعد از گذاشتن فقط دو دقیقه از کل این دو ساعت
برای فکر به این نما"
نمایش (۱) پاسخ
اون موقع که گپ می زدیم
یه لحظه بعد از قطع شدن موزیک گفت
من نمیدونم سلیقه موسیقیت و
اما این و امروز صبح گوش دادم
و به نظرم شبیه تو میاد
نمایش (۱) پاسخ
دیگه تقریبا یادم رفته بود چقدر یه مدت از کامنت دادن به خودم حس خوب می گرفتم")
اه و صد افسوس که چرا زودتر برنگشتم"
ابرهای طلایی درخشان از نمایی که ثبت کردی. >>>>>
نمایش (۱) پاسخ
با همیشه فرق داره
نمایش (۱) پاسخ
راستشفکرمیکنم گرم کنندست
نمایش (۱) پاسخ
باشه...
ساعت هشت صبح با بلند ترین صدایی که تونستم به حرفت خندیدم
نمایش (۱) پاسخ
نمیتونم کاری برای منحرف بودنت انجام بدم ولی میتونم تا خود جهنم همراهت بیام تا باهم تو گرماش بسوزیم
لعنت بهت من سالمم چیزی نیست نه بابا منحرف چیه ذهن پاک منو به کجاها میکشونی پیرزن
نمایش (۱) پاسخ